حریم خصوصی مهمتر است امنیت اجتماعی ؟!

همه ما دوست داریم که توی جامعه ای زندگی کنیم که امنیت داشته باشد اما توی تعریف امنیت به یک توافق نرسیده ایم . چرا ؟

البته ما در بیشتر موارد هنوز یک تعریف مشترک که مورد قبول اکثریت جامعه باشد را پیدا نکرده ایم .

که بحث مبارزه با بد حجابی و مفاسد اجتماعی دوباره قوت گرفته و سر زبانها افتاده است .

طرحی که به نظر من در شرایط حاضر یک امر ضروری است چرا که خیلی از ما جوانها به اسم آزادی ، حریم خصوصی ، حقوق بشر و آزادی مدنی و ...... خیلی سوء استفاده کرده ایم : شعارهائی که حتی معنی خیلی از آنها را بلد نیستیم و فقط دهن پر کن هستند .

قراره که توی این طرح با افرادی که همراه خود سگ به همراه دارند ، دخترانی که شلوار کوتاه و مانتوهای چسبناک به تن دارند و افرادی که با صدای بلند ظبط ماشین خود باعث مزاحمت برای دیگران می شوند برخورد شود . به قول یکی از دوستهام 3 تا چیزی که تبدیل به دلخوشی های یک سری از ما جوانها شده و اگر آنها را بگیرند دیگر جوانها چه کار کنند ؟

واقعا مسخره نیست که این چنین مسائل پوشالی و بی ارزش تبدیل به هنجار شده اند و هنجارهای واقعی رو تحت تاثیر قرار داده اند ؟ شاید هم من خیلی پپه هستم که درک نمی کنم که همراه داشتن یک حیوان چقدر می تونه لذت داشته باشه ؟

به نظر من تا بیش از این حساب کار از دست دولت در نرفته باید کاری کرد . من هم با افراط  و تفریط ها مخالفم اما مثل خیلی ها هم معتقد نیستم که این دخالت در حوزه شخصی دیگران است .

تا وقتی که توی خانه خودت هستی می توانی هر جور که خواستی بپوشی !! هر قدر که خواستی توی خانه ات حیوان نگه داری کنی !! و .....

اما وقتی که وارد جامعه شدی باید به موازین جامعه ات احترام بگذاری ، موازینی که خیلی از آنها تفسیر بردار نیست یا حداقل توی تفسیرها هم باید جانب احتیاط را رعایت کرد . چون ؛ هنوز بیشتر مردم جامعه ما دیدگاه مذهبی دارند و هنوز توی خانه هاشون حرف از خدا و پیغمبر است ، هنوز نماز می خوانند و ائمه را دوست دارند ، هنوز مردم شهداء را یادشون نرفته افرادی را که رفتند تا چشم ناپاک عراقی جماعت به همین دختران شلوار کوتاه پوش نیافته و عراقی از دو قدمی همین دختران رد نشود . شما که یادتون نرفته ؟!

از خودم بگم : اگر فردا صبح که دارم میروم سرکار ، نیروی انتظامی جلوی ماشینم رو بگیره و محترمانه از من بخواهد که صدای ظبط رو کمتر کنم ؛ مطوئن باشید که نه تنها ناراحت نخواهم شد بلکه ازشون تشکر خواهم کرد چون امنیت فقط با داشتن پلیس قوی ممکن خواهد شد  و من در آن لحظه من دیگر در جامعه هستم و باید مراعات کنم که به خاطر خودم ، دیگری را آزرده نکنم .

من میگم اگر قرار باشه ؛ تا نیروی انتظامی اومد اقدامی بکنه جلوش بایستیم و سرکشی کنیم و در نهایت او را در انزواء قرار دهیم دیگر نباید توقع امنیت داشته باشیم و باید به اقایون بگوئیم که بروید در خانه و کنار همسران محترم بنشینید و سبزی خورد کنید . در این حالت امنیت اجتماعی و روحی شما فقط کشک است ، دقیقا از همان نوعی که در بقالی محله شما به وفور پیدا می شود . آره ، امنیت روحی و روانی !! به نظر من یک دختر زمانی بیشتر احساس آرامش می کنه که بدونه در جامعه چشم هائی که دنبال چشم چرانی باشند در کار نیست و البته خود دختر با پوشش خودش شر یک سری مزاحم را از سر خودش باز کرده .

فکر نکنید که من با همه کارهای نیروی انتظامی موافقم ، نه خیر ، مثلا من با طرح ترافیک و زوج و فرد کردن تردد ماشینها مخالفم چون آنها را فقط طرحی برای کسب درآمد میدونم .

باز هم میگم : زمانی که پات را از خانه ات بیرون گذاشتی دیگر جزئی از اجتماع هستی و باید هماهنگ با موازین و فرهنگ و حتی عرف جامعه ات عمل کنی . البته این کار به معنای هضم شدن و نادیده گرفتن شخصیت و عقاید افراد نیست .

داشتی می گفتی ؟ گوش میدهم !!

 

نظرات 18 + ارسال نظر
شباهنگ سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 00:35 http://hamnafas.blogsky.com

سلام دوست عزیز

ممنونم از اینکه تشریف آوردین و مزین فرمودین.
قبل از اول باید تشکر کنم از بابت نظرات مفید و همچنین از لطف و توجهتون. خوشحالم که با وبلاگتون آشنا شدم.

و اما حریم خصوصی: میدونید ٬ فکر میکنم تا خیلی از ماها رسم احترام به خودمون رو یاد نگیریم٬ نمیتونیم حتی شایسته نام یه جامعه مدنی باشیم. حالا برسه به اقدامات و رفع نقایص این جامعه. نمیدونم مطلبو خوب رسوندم یا نه ؟ مشکل خیلی پایه ای تر از این حرفاست که من و شما این روزا ازشون حرف میزنیم یا گوشه و کنار صحبتشه. مشکل تو احترام ما به شخصیتمون و طبیعتا احترام دیگران به ماست. و در نهایت احترام به جامعه که مقید بودن به قانون اجتماعی رو به ثمر میرسونه. اگه اینا باشن هیچ وقت این مسائل ( افراط و تفریطها پیش نمیاد) مرز آزادی مشخص میشه و سوء‌استفاده و یا از اونطرف حصار محدودیت ساخته نمیشه.
به هر حال امیدوارم که عاقبت همه ما ختم به خیر بشه....

پاینده باشید و سرفراز

انسان مه آلود سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 15:16

ببین پسرخاله جان! من هم موافقم که باید حقوق دیگران در جامعه را رعایت کرد و ما به عنوان عضوی از این اجتماع وظایفی رو بر عهده داریم ولی به این هم معتقدم که این جور کارها با زور حل نمی شوند.پدر و مادر های ما بلد نیستند پدر و مادری کنند. معلم های ما بلد نیستند آموزش بدهند. پلیس های ما بلد نیستند چطور پلیس قدرتمند باشند. تا وقتی خیلی چیزها رو یاد نگیریم خیلی چیزها هم حل نخواهند شد .چه با زور، چه بدون زور.
راستی نبینم با اون باندهای خفنت ولوم هم بدهی ها!!

نسرین چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 14:24

سلام. منم سال نو رو تبریک میگم به شما.ظاهرا اتفاق ناگواری هم براتون افتاده.بابتش تسلیت من رو هم پذیرا باشین.

وبلاگمم تقریبا همونه که شما گفتی.نه حال نوشتن دارم نه وقتش رو.۲-۳ هفته یه بار هم به دوستای وبلاگی بزوز سر می زنم.

ت چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:18

ببین تو از اون آدمایی هستی که با هرچی خودت و اذیت میکنه موافقی و با هرچی هم اذیتت نمیکنه موافق واین چیزایی که میگی همه پرت و پلاس آدمایی مثل تو فقط رجز می‌خونند. چشم بد همیشه بد چه تو چادر بپوشی چه مانتو

با این تفاسیر شما چی و کی هستی ؟ ی آدمی که همیشه ساز مخالف کوک می کنه یا آدمی که رجز خوندن رو هم بلد نیستند ؟ اصلا متوجه شدی که چی گفتی ؟ به جان خودم ٬ خودت هم متوجه نشدی که چی گفتی ؟

** پرنسس ** یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:53 http://yasesefid.blogsky.com




سلام


خوشبختم


فکر کنم بعد از مدتها جایی اومدم که یکی حقیقتا داره از دنیا حرف میزنه


میرم بخونم ...

behshad ( booter ) Yahoo 7 پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:00 http://www.booter-rasht.blogsky.com

salam mehran jan khobi aziz
wblaget jaleb bood va motenaveh
vaght kardi be man ham sar bezan barname hay yahoo 7 Final daram
rasti age tamayol be tabadol link dari mano az in mozoh agah kon
shad bashi
behshad
bye

مسیح چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 19:13

سلااااااااااااااام

:)

به به به

چه عجب مهران عزیز

ممنون از نظرات پرارزشت

امیدوارم بازم بتونم بهت سر بزنم

در مورد این پستت چند بار خواستم کامنت بذارم ولی نتونستم

و تو ثابت کردی که از مسیح با معرفت تری

امیدوارم بتونم نظرمو یه جوری جمع و جور کنم و بگم

...

سربلند بمونی و ایرونی

نسرین یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:18

انگار شما هم بدتر از من تنبل تر ین ها!!!!

پریدخت یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 19:47 http://pary.blogsky.com

سلاااااااااااااام

خوبی مهران جونم ؟
چه عجب !!!!!!!!
یادی از ما کردی ...
پریشب اومدم یه عالمه هم تایپ کردم ولی همینکه ارسالش کردم دستگام هنگ کرد ...
جونم واست بگه که
درسته که پستای من در نظر تو سخت جلوه می کنه
( که البته اصلا اینطور نیست ٬ چون تو همیشه جز کسایی بودی که تحلیل و تعبیرت از شعرایی که می نویسم به منظور نزدیکتره ...) ولی عوضش من هر وقت میام و اینجا مطالبت رو می خونم حس می کنم اینا همون حرفایی که تو گلوی من مونده و بیرون نمیاد ولی تو خیلی راحت و روان بیانشون می کنی...
ممنونم از شعری که واسم نوشتی
فوق العاده بییییییییییید
اون تن تننم هم وزن شعر هست مهران جان . معنای خاصی نداره و برای همراهی با وزن به این صورت اومده . هر چند که می تونست کلمه ی دیگه ای رو بیاره که به معنی شعر هم بخوره ( مثلا من در طربم یا من در طلبم ... ) ولی خب حتما یه چیزی مد نظرش بوده دیگه ! ...
من حتی از استاد ادبیات هم پرسیدم و اون هم عقیده داشت به خاطر وزن شعر بوده .
منتظرم آپت هستم
شاد و پیروز باشی .

المیرا دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 19:09 http://foursteps.blogspot.com

علیرضا جان سلام
خوبی؟
مرسی کامنت گذاشتی ولی من که ندیدم بعدشم اصلا دو هفته ای بود که سر نزده بودم. مطمئنی که ثبت شده بود؟ وگرنه جن و من نداره بابا جان :-)
اما حالا فعلا کامنت دونیمو بسته م. شاید سیستمشو عوض کنم مثل اینجا که اول آدم بتونه بخونه بعد بذاره نشون داده بشه.
به هر حال مرسی.
خوب که هستی آره؟ امیدوارم خوب و سلامت و سرحال باشی. کارها رو به راه. عروسی دخترخاله هم که نزدیکه. باید لباس بدوزیم :-)
قربانت مواظب خودت باش

مسیح سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 19:03 http://aaddee.blogsky.com

سلام مهران عزیزم

واقعا شرمندم کردی

این که گفتم نتونستم برات کامنت بنویسم برای این بود که به مساله ی پیچیده ای اشاره کردی

که واقعا آدم تکلیفشو باهاش نمی دونه

حرفات همه درستن

تقریبا تموم این پستتو قبول دارم ( به جز طرح زوج و فرد )

اما

این که چه طوری امنیت برقرار بشه

و چه طوری از جوونا خواسته بشه که به هنجارهای جامعه احترام بذارن هم مهمه

معمولا

فشار و فورس برای جا انداختن بهترین و زیبا ترین و متعالی ترین فرهنگها و تفکرات هم نتیجه ی عکس می ده

مخصوصا توی جامعه ی ایرانی

شاید این حرفم به نظرت اشتباه بیاد و احتمال اشتباه بودنشم واقعا زیاده

ولی مسیح فکر می کنه

دلیل این که اکثریت مسلمونای ایرانی شیعه هستن

اینه که

ائمه ی شیعه و پیروانشون همه یه جورایی مورد ظلم و ستم قرار گرفتن و از خلفای بغداد نشین گرفته تا والیان دست نشوندشون با اونا مخالفت می کردن

و این به ایرانی حقیقت جو و سربلند و مغرور ( مسیح غرور رو جزو واجبات می دونه ) و تا حدودیم لجباز این فرصتو داد که بتونه بدون لجبازی پیام تشیع رو بشنوه و بهش گرایش پیدا کنه

کاش توی این نزدیک به سه دهه ای که از انقلابی با نام اسلام می گذره

آنچنان چهره ی خوب و متعالی ای از دین به مردم نشون داده شده بود که خودشون بدون شعار یا روسری یا تو سری به بعضی باورها می رسیدن

اصلاحگری

وقتی با با اقتدار گرایی همراه بشه

معمولا نتیجش معکوسه

...

سربلند بمونی و ایرونی


نسرین پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:17 http://nasrin-a.blogfa.com

salam azizam weblaget kheily ghashanga jaleb bood be weblage manam sar bezana vasam nazar bede khoshhal misham bahat tabadole linkam bokonam ghorbonet beram nasrin babaye

مسیح پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 15:55 http://aaddee.blogsky.com/

سلام

:)

منتظرم

:)

...

خشایارشا یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 18:20 http://khashayar-sha.blogfa.com

درود بر شما!

به راستی، چر اینگونه ایم؟
چرا چیزهایی داریم که اگر از ما بگیرند، چیزی نیستیم؟
چرا چیزهایی هست که نمی توانیم از دست دادنشان را تحمل کنیم؟ آن هم چیزهایی مادی...
چرا از خودمان چیزی نداریم که همیشه با ما باشد و غیر قابل دزدیدن؟
و چرا های دیگر...

بدرود!

فاخته سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 16:10 http://zibakalam19.blogfa.com

چه جالب:)

پریدخت شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 22:34

سلام مهران جونم

خوبی ؟
نمی خوای آپدیت کنی ؟
حداقل یه خبری بده

نادر خرمی راد شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 14:07 http://www.khorramirad.com

چیزی که به عنوان ارزش‌های جامعه اسم بردین، اصولا عنوان بی اساسیه. جامعه ارزش خاصی نداره که بخواد مبنا قرار بگیره، ارزش‌هایی موقتی داره، که اون رو هم افراد با نفوذ جامعه (معمولا دولت) می‌سازه. این‌که تنگ بودن مانتو تو جامعه ارزش باشه یا نباشه، فقط به این برمی‌گرده که دولت تو بیست سال اخیر چه جور تبلیغات و برخوردهایی کرده باشه. خیلی از چیزهایی که الان به نظر اکثر افراد ضد ارزش نمیان، می‌تونن روزی ضد ارزش بشن و همینطور هم برعکس.
آزادی فراتر از این حرف‌هاس... مشکلاتی هم که داره در شیوه برخورد فرد با آزادیه، نه خود آزادی. این‌که کسی از دیدن ساق پای یه دختر خوشش نیاد، دلیلی نمی‌شه که دخترها رو مجبور کنن ساق پاشون رو بپوشونن، اون آدم می‌تونه سعی کنه اون‌ها رو نبینه. همینطور اگه کسی مثلا خوشش نیاد که ببینه بعضی افراد تو شهرش با چادر راه می‌رن، دلیلی نمی‌شه که چادر ممنوع بشه، اون آدم باید یاد بگیره که دیگران حق دارن در مورد مسایل خودشون تصمیم بگیرن.

tayebe شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:34 http://tayebe@iranblog.com

دوست عزیز من داشتم واسه نوشتن مقالم در مورد امنیت اجتماعی و....دنبال مطلب می گشتم که به مطلب شما برخوردم.فکر می کنم باید در مورد مفهوم و معنا و مصداق های امنیت اجتماعی بیشتر مطالعه کنی والبته از منابع معتبر علمی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد