حج : دعوا سر موز یا رفتن به عرفات و کسب معرفت ؟!

چند وقتی بود که ذهنم مشغول مسئله حج شده بود ، از آنجائی که شنیدم توی فامیل یکی از  آشناها از روی چشم و هم چشمی رفته تا اسم پسر 3 ساله اش رابرای حج عمره ثبت نام کنه . یا اینکه توی همون خانواده ؛ همه از روی چشم و هم چشمی حج ثبت نام کردند و همه هم اصرار دارند که حتما توی یک نوبت اعزام شوند . هر چی فکر کردم نفهمیدم که هدف از حج رفتن این چنین افراد چه چیزی می تونه باشه ؟!! کسب شعور و معرفت و سر بریدن هواهای نفسانی یا فقط رفتن و برگشتن و تعریف کردن یک سری خاطره ؟!!

رفته بودم به استقبال آبجی که از حج برگشته بود ، دو تا صحنه به نظرم جالب رسید : یکی صحنه دیدن چمدان ها و ساک های حاجی ها که از خود حاجی ها جلوتر در حال حرکت بودند اما ساک ها و چمدان ها ان قدر بزرگ و زیاد بودند که اصلا آدم فکر نمی کرد که آنها دارند از حج بر میگردند بیشتر به سفر تفریحی شباهت داشت ( یکی از همین حاجی ها یک ساک همراه داشت که انصافا میشه گفت که هم قد خود حاجی بود و مانده بودم که توی آن چه چیزی می تونه باشه ؟!) دومی هم صحنه دیدن جناب حاجی همراه با خانم بچه ها بود که داشتند به سمت سالن انتظار حرکت می کردند ، دقیقا باز هم شبیه توی فیلم ها که آقا بعد از مدت ها و بعد از سال ها همراه با زن و بچه به سمت دوربین حرکت می کنه و یک عده اشک ریزان برایش دست تکان می دهند . جدیدا مٌد شده که خانوادگی و به همراه بچه ها میرند سفر حج عمره . آخه بچه 3،4 ساله چی می فهمه از سفر حج ؟ پدران و مادران آنها چیزی از حج متوجه نمی شوند و همان طور که رفتند بر می گردند چه برسه به بچه های آنها !!!! مگه نه ؟؟؟؟

تا اینکه چند روز پیش یک سخنرانی از اقای دانشمند روی گوشی یکی از اقوام دیدم که در همین رابطه بود که متن آن را براتون آماده کردم :

آقا هر سال میره مکه ، هر سال میره عٌمره ، چه خبره ؟ واجب یک بار – حج یک بار واچبه ، چرا یک میلیون و نیم خرج می کنید و توی حلقوم این وهابی های عربستان می ریزید ؟! که تمام این پول ها گلوله بشه و توی سینه شیعه دفن بشه ؟! چرا این قدر گردن این عرب ها را کٌلفت می کنید ؟! چرا این قدر گردن این وهابی ها را کلفت می کنید ؟ چرا پول ها را خرج عربستان می کنید ؟! تو که یک بار رفتی حج بشین سرجات دیگه ، اگر قرار بود آدم بشی می شدی ، پس حالا که آدم نشدی صد بار دیگه هم که بری آدم نخواهی شد . پول هات را خرج عرب ها نکن ؛ مکه ما جوان های جامعه ما هستند ، حرم ما جوان های جامعه ما هستند ، مسجدالحرام ما جوان فقیر طایفه توست که باید این پول ها را خرجش کنی . کجا داری میری ؟! پول ها را خرج کجا داری می کنی ؟!!

کعبه و سنگ بهانه است که ره گم نشود .

آدم مکه میره که تو عرفات بره و معرفت پیدا کنه ، تو مشعر بره تا شعور پیدا کنه ، تو منار بره تا تمام هواهای نفسانی اش را سر ببره .

 مکه ما جوان فقیر جامعه است ، دست این جوان را بگیر بزارش توی زندگی که سر چهار راه نایستد و ناموس مردم را نگاه کنه و آن وقت تو هر سال  میری مکه ؟! کدام مکه ؟!!!! میری مکه که سر موز و پرتقال دعوا کنی ؟! خدا شاهده که با لباس احرام سر موز دعوا می کردند ، با خدمه دعوا می کردند که چرا موزهای 65 سانتی را به رفیقات میدی و کوچیک هاش را به ما ؟!! سر موز فحش پدر به هم می دادند . این ها حاجی های ما هستند ، رفتند مکه تا آدم بشن . به خدا قسم اگر من یک سری از حقایق را بگم ، حالتون به هم می خوره از هر چی حاجیه – دیگه دیدن هیچ حاجی نخواهید رفت .

پول های مکه را برید خرج واجبات خودتون بکنید نه خرج دلتون . هر سال نمی خواهد عٌمره بری – بیا برو آدم شو . ما زن داشتیم که با مانتو آمده بود مدینه ؛ آرایش کرده ، گردن باز ، سینه لخت . این هم زن شیعه است ، آمد بره تو مسجد النبی که یکی از همین زن های شورتیه عربستان چنان زد تو گردنش و پرتش کرد بیرون . فقط رفتم بالای سر این خانوم که افتاده بود زمین و گفتم : به حق زهرای مرضیه از زندگی ات خیر نبینی – حیثیت ایران را بردی که مکه را هم شما می خواهید به لجن بکشونید ، با این کلاس بالا بودن و روشن فکری هاتون . اینجا خانه زهراست .

زن های ایرانی را دیدم که کنار پل ایرانی ها – انگشت تری دستشون کردند و انگشتری می فروشند برای اینکه آنجا چهار تا آشغال بیشتر بخرند یا اینکه زعفران و پسته می فروشند . آن وقت عرب های شهوت پرست می آیند و به قصد خرید با دست زن ایرانی یک ساعت بازی می کنند و حرف هاشون را می زنند و میرند . آنجا آدم دلش می خواهد بمیرد اما نبیند این کثافت ها را . این مکه است ؟؟؟!!! این حج است ؟؟ که سر اذان که می شود بروند توی بازار سنی ها بشینند تا سٌنی عٌمری برود نماز اول وقت بخواند اما شیعه علوی بنشیند تا او برود نمازش را بخواند و برگردد تا از او دو تا تیکه پارچه بخرد . بعد هم سنی ها راه بروند و بگویند که کٌفار را ببینید . این حج ما ایرانی هاست .

باید دعا کرد که ما ایرانی جماعت این یک جا را به لجن نکشیم .

خوب به حرف های آقای دانشمند فکر کردید ؟؟! خوب خوب ؟!! حالا نظرتون در مورد حرف های ایشون چیه ؟ اغراق کرده ؟ واقعیت را گفته ؟ نظرتون در مورد حرف های من چیه ؟ اصلا چه ذهنیتی در مورد حاجی و حج دارید ؟؟   

 

نظرات 17 + ارسال نظر
المیرا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 15:46 http://foursteps.blogspot.com

سلام مهران جان
حالت چطوره خوبی؟ من از فخری همیشه احوالتو می پرسم. امیدوارم اوضاع بر وفق مرادت باشه. موضوعی که ‏درباره‌ش نوشتی رو چی بگم؟ راستش نظر خاصی ندارم چون حرفایی که گفتی تعجب نداره همین‌طوره که ‏می‌گی. نام مسلمانی و اینا که دلیل نمی‌شه آدما واقعا درست و درمان باشند. اسمه دیگه. فقط اسمه. ضمن اینکه الان ‏چون ... اسم مسلمان دارند دیگه کار سختتر هم می‌شه. منفعت می‌کشونه سمت مسلمانی خیلی‌ها رو. ناصرخسروی ‏بدبخت 900 سال پیش یه شعر گفته بود درباره ی حج و همین بساطی که تو هم می گی. پس موضوع جدید هم ‏نیست...‏
وبلاگ‎,‎‏ آپدیت نکردم آره؛‎ ‎نمی‌دونم به قول تو حالا کم آبی بشه یه کم برفای اینجا رو آب می‌کنیم شاید مشکل حل ‏شه! ‏‎;-)‎
مواظب خودت باش و شاد وسلامت باشی ‏‎:x
‏ ‏

پریدخت چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 22:50 http://pary.blogsky.com

سلام مهران جونم

خوبه که بعد از سال ها !!! بلاخره یه پست در کردی
کجا می ری تو که غیبتت از کبری هم می گذره
و اما پستت
متاسفانه تو دنیای کنونی همه چیز رنگ و بوی اصلی خودش رو از دست داده
مردم خودشونم نمی دونن بعضی از کارا رو واسه چی یا کی انجام می دن فقط می خوان انجام بدن که رو سفید باشن !!!
...
شاد و پیروز باشی گلم .

فخری سادات دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 14:55

تقریبا به طور کامل می تونم حرفهای ایشان را تایید کنم البته نه به این شدت. یکی از خانم هایی که همراه ما بود رو تو سجد راه نمی دادند. می گفتند تو شیطانی به خاطر وضعیت آرایش اش. دم غروب هم که میشد می دیدی همه با کلی خرید برگشتند و از خودشون می شنیدی که آن روز رو حرم نرفتند. من دستفروش ایرانی ندیدم ولی غر زدن سر میوه و غذا رو فراوون... نمی دونم . امیدوارم همه مون از چنین سفرهایی دست پر برگردیم.

هدی پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:37 http://tasnim-h.blogfa.com

سلام .
امروز یه CD از سخنرانیه آقای دانشمند رو شنیدم...لذت بردم از صحبت هاش ولی خب متاسفانه همش حقیقت داره .یکیش رو هم شما اینجا نوشتی.
مامان و بابای من چند سال پیش رفته بودن مکه و این چیزا رو دیده بودن... واسه غذا خوردن حرص می زدن...دزدی می کردن و یا دانشجو های دختر که از ایران رفته بودن خیلی زشت لباس می پوشیدن و لباس های نازک پوشیده بودن که بدنشون پیدا بود....خجالت آوره...البته آدمای خوب و مخلص هم توشون هست...

بهار شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:01 http://hbahar.blogfa.com

بحثی راجع به همه ی اینایی که این آقا گفته ندارم
درست و غلط حرفاش پای خودش و اعتقاداتش

اما...
بالاخره هر کسی رو سر جای خودش می خوابونن و هیچ ۲ نفری رو یه جا نمی ذارن
همه ی ما هم تقاص اشتباه و گناه خودمونو خودمون پس می دیم نه کس دیگه
بهشت و جهنم هر کسی رو هم کارای خودش میسازه

می خوام بگم به جای اینکه شور بقیه رو بزنیم یا مثه این آقا بریم بالای سر کسی و نفرینش کنیم ((به حق زهرای مرضیه خیر نبینه)) یا خیلی راحت به آدمایی که از نظر ظاهری مورد قبول ما نیستن لقب ((کثافت)) رو بدیم بهتره کلاه خودمونو بچسبیم که باد نبرتش !

شور شیعه و مسلمونی رو باید تو جامعه ای زد که همه به اصطلاح توش مسلمونن ولی تنها چیزیو که توش نمیبینی ((دین)) ه

توجه به فرعیات و زیر سوال بردن آدمایی که از رو ظاهرشون باطنشون قضاوت می شه درجا زدن و ((ادعا))ی دین و مسلمونی ه

پریدخت سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:52

سلام

خوبی مهران ؟

پریدخت یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 20:27

سلااااااااااااااااااام

چه عججججججججججججججججججججب
خوبی تو ؟
کجایی مهران؟
یعنی اینقدر سرت شلوغه که فرصت نمی کنی بعد از اینهمه مدت آپ کنی ؟
...
راستی
چرا لینکات به هم چسبیده ؟!

مریم شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 17:32 http://lahzeh.blogsky.com

نیستین دیگه که!
ان شاالله سر شلوغی تون به خاطر خوشی و درگیری های خوب خوب باشه.

پریدخت یکشنبه 7 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 13:23

سلام مهران جونم

نبینم پاییز غمگینت کنه
شاعر اون شعر " اکوت " هست مهران
زود بیا بنویس دیگههههههههههههههههه

[ بدون نام ] چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 00:50

یه کم به اصل و ریشه خودت که ایرانی هستی برگردی بد نیست ما که نفهمیدیم این چه ایمان به خدایی هست که همش مرگ جهنم کشتنو حد و تفضیل داره .بعد میگیم چرا وضعمون اینه به قول چرچیل برای حکومت زور نیاز به اکثریت نادان و اقلیت خائن داریم

ببخشید شما ؟ چرا اسمتون را نگفتید ؟
اصلا دوست ندارم در مورد کامنتتون فکر کنم .

نغمه زندگی چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:58 http://zendegi-salam.persianblog.ir/

به نام خدا
سلام ، روز شما به خیر و خوشی انشالله
نظر من درباره ضایع بازی پسرها و ازدواج آنها از نوشته های جدید من درباره زندگی است . به نظر خودم جالب در اومده شما هم بخونین بدک نیس .
اگر خوشتون اومد با نظراتون در این بحث شرکت کنین .خوشحال می شوم .
به وبلاگ اجتماعی و فرهنگی زندگی سلام خوش آمدین .
منتظرم. یا علی

عقیق سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 00:35

سلام
درک و شعور یافتن احکام الهی نیازمند خلوص و پالایش و تطهیر نفس هست. والا تا دید دنیایی و نفسانی است . هیچ چیز عوض نمیشه.

* یاس سفیدم* دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:06 http://yasesefid.blogsky.com

به زودی این مکان به موسسه خیریه فعال و آزاد یاس سفید

تقدیم خواهد شد



......................



تا آن روز و آن زمان

پاک و پایدار و سربلند باشید


شما هم هستی؟

المیرا شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 21:08

دیروز حرفت بود با دخترخاله. کلاغه خبر آورد؟
خودم دارم یخ می زنم، یه جوری خودم خودمو گرم می کنم، حال و دلِ خوش اسکی کردنو هم ندارم. فقط فکر می ‏کنم وابدی اونورش هیچی نیست. نومید مردم را معادی مقدر نیست. هوا کاش سرد بود فقط، … جز چند تا چشم و ‏چند تا دلِ چند تا عزیز توی این دنیا که نور می بینم توشون و عشق، دلم به چیزی خوش نیست. ‏

امیر حسین پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 http://www.amirmardani.blogfa.com


واجب الحج شدگانی که از این بوم و برند
عازم خانه ی حق اند و زحق بی خبرند

دلشان چون حجرالاسود سخت است و سیاه
از خدا غافل و مشتاق طواف حجرند

واجب الحج شده اند امسال از مال کسان
ناکسان بین که به سوی چه کسی ره سپرند

به اله که این غافله این حجاج ریا کار و دنی
ظاهر آراستگانند ولی بد سیرند

برده از یاد به کل مسئله ی خمس و زکات
زیر دین فقرا مانده به پا تا به سرند

زن و مرد و پسر و دختر و هم میهنشان
همه از جور همین طایفه ی خونین جگرند

هست در کوی همین طایفه بس پیر و فقیر
کز تهی دستی در آتش غم شعله ورند

این همه حاجی از این کشور این قدر گدا
بهر نانی به فغان بر سر رهگذرند

سعی دارد که شود گفته ی مجمیر تعریف
بهر اینان که ز راه بشریت بدرند

بو بصیر آنکه به تاریخ ذریرش شمرند
رفت و از حضرت صادق پرسید

که ایا زاده ی پیغمبر حجاج امسال
گویی از وضع صدا بیش تر از پیشترند

حضرت آنگاه دو انگشت مبارک بگشود
گفت بنگر که ایشان بشرند یا جانورند

بو بصیر آنگه از دیده ی دل کرد نظر
دید محرم شدگان اکثرشان گاو و خرند



marjan جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 http://coral.1997

ba nazar pary joon movafegham.

لیلا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 http://www.ghameleili.blogfa.com

سلام

این در نوع خودش پست ترین اخلاق یه شیعه است که متاسفانه جزو عادات محسوب شده!

منم خیلی شنیدم خیلی!

بدرود........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد