تبعید تمام شده بید !!


یک شنبه سوم مهرماه بود که در تبعیدگاه رو باز کردند و گفتند : حالا میتونی بری ، مدت تبعید شما تمام شد اما من که می دونستم چه روزهای سختی هنوز در انتظارم است بخاطر همین خیلی خوشحال نشدم ( هر چند که از هیچی بهتر بود ) .

اوایل کار مهندس مشاورمون قول داد تا تابستان تمام نشده کار تمام میشه اما وقتی تقویم اول مهر را نشون میداد ، اثری از صحت اون قول نبود و خانه خیلی کار داشت . بگذارید یک کمی از وضعیت روزهای برگشتن از تبعید براتون بگم :

روز اول که برگشتیم ، خانه شده بود مثل بازار شام : از یک طرف نقاش ها مشغول کار بودند ، از طرف دیگر نصاب کابینت ها اومده بود تا اسکلت کابینتها رو نصب کنه ، از یک طرف نصاب درب خونه اومده بود تا درب رو آماده نصب کنه و بعدش هم ببره برای رنگ کاری به کارخانه ، آخر سر هم که آلومینیوم کار اومده بود تااندازه پنجره ها رو بگیره .

بخاطر همین قرار شد تا دو ، سه روزی را وسط پذیرائی سپری کنیم و در نتیجه مثل کولی ها اثاثیه ها رو چیدیم دور خودمون و چند روزی را همین طور کولی وار گذراندیم .

اما : تا چهار شنبه هفته گذشته ( یعنی حدود 13 روز ) خونه مون درب ورودی نداشت ، دقیقا به همین مقدار هم خط تلفن مون قطع بود ( و من هم مثل آدمهای معتاد که مواد بهشون نرسیده ، حال و حوصله درست و حسابی نداشتم و حسابی درد می کشیدم ) حال بگذریم از اینکه چند روز اب گرم نداشتیم یا اینکه چند روز اصلا شیرالات وصل نبودند و....


با این وجود ، اون روزها حال و هوای خودش رو داشت با وجود این که ساعتها سنگین می گذشتند . اوضاع کم کم داره بهتر میشه و خونه ما هم داره شکل می گیره اما خودمون ها : خونمون کم خوشگل نشده ها ، هر چند که به قول مامان : من توی این خونه مهمون چند روزه هستم و خیلی فرصت لذت بردن نخواهم داشت ( یهنی با زبون بی زبونی می گویند : تشریف مبارکت رو ببر البته بعد از اینکه .... )

شما هم از این تجربه ها داشتید ؟ می شنوم ؟ 

روزهای قبل از تبعید

چند روزی بیشتر تا شروع تبعید نمونده و من حسابی در خماری آپدیت کردنم ، گفتم توی تبعید که احتمال آپدیت کردن خیلی کم است پس برای بار آخر هم آپدیت کنم .
فقط قبلش این رو بگم که من قصد تخطئه نظر کسی رو ندارم یا قصد تبلیغ برای فلان نامزد رو هم ندارم و فقط قصدم پاسخ دادن به سوال های پیش روی خودم است .
این چند روزه همه خبرها حول و حوش انتخابات می چرخند : توی یکی از همین وبلاگ ها خوندم که وقتی نظر افراد رو در مورد رای دادن به کروبی می پرسی ، خنده شون می گیره اما همین آقای کروبی توی نتایج نهائی سوم شد حتی بالاتر از معین ، قالیباف و لاریجانی . این چه چیزی رو میرسونه ؟ معیار این چند میلیون که به کروبی رای دادند ، چی بود ؟ شاید هم ماهیانه 50 هزار تومانی کار خودش رو کرده باشه ؟
همانطور که گفتم : من قصد بی احترامی به نظرات دیگرات رو ندارم اما این سوال برایم ( شاید هم برای خیلی ها ) پیش آمده که کسی که تا آخرین روزهای نظر سنجی شانسی نداشت و همیشه در رتبه های آخر بود ، چطور توانست این همه رای جمع کنه ؟
اصلا پیش بینی های من درست از کار در نیآمد : چون فکر می کردم که لاریجانی جزء دو نفر اول باشه و رقابت نزدیکی هم با هاشمی داشته و با هم به دور دوم پا بگذارند اما ....
یکی از دلایل این موضوع رو میدونم و آن اینکه خیلی هائیکه به لاریجانی اعتقاد داشتند چون برایشون مهم بود که رای شون سوخت نشه به احمدی نژاد رای دادند . اصلا میشه به این کار لقب ( ائتلاف ) داد ؟ این کار درستی است ؟
حتما می دونید که توی انتخابات دو نظر وجود دارد : عده ای و از جمله خود من معتقدند که من به فرد شایسته و به قول سران جمهوری اسلامی به ( فرد اصلح ) رای میدهم و کاری ندارم که رای بیاره یا خیر . عده ای هم معتقدند که باید به فردی رای داد که رای هم بیآره و شایستگی تنها ملاک نیست .
در هر صورت ، من نظر دسته دوم را نمی پذیرم چون اصلا در رای دادن به این حساب گری ها اعتقادی ندارم و مطمئن هستم که اگر همه فقط به فکر انتخاب اصلح بودند و دست به کاری که اشاره کردم نمی زدند نتیجه انتخابات چیز دیگری بود .
توی این مدت ، وقتی با طرفداران نامزدهای مختلف صحبت می کردم ، هر کدام دلیل هائی بیان می کردند که هر کدام جالب بود اما یکی برای خودم خیلی جالب بود و نشان می داد که مردم بیشتر از اینکه به تخصص و توانائی فرد توجه داشته باشند به حاشیه ها توجه دارند . می گفتند که فلانی خیلی ساده است ، یا یکی می گفت که فلانی در اویل مسولیت خود کت وشلوار برادرش رو قرض می گرفته !
اصلا قبول که این ها درست باشند اما آیا ملاک فقط سادگی است ؟ ایا توجه بیش از اندازه به اخلاقیات در علم سیاست جواب خواهد داد ؟ اصلا توی علم سیاست ، اخلاقیات کارآمدی دارند و جایگاهی دارند ؟
اما دو تا نکته رو لازم میدونم که بگم :
1. من در حالی به کاندیدای راستی و اصول گرا رای دادم که اگر یک کاندیدای اصلاح طلب قدرتمند وجود داشت ، چنین کاری رو نمی کردم .
2 . به نظر من مردم ما هنوز مردمی سیاسی به معنای واقعی آن نشده اند چون معیاری های آنها برای گزینش نامزدها  بیشتر حکایت از سادگی دل و قلب آنها دارد تا منطقی بودن آنها . نظر شما چیه ؟
عجب پست طولانی شد این بار ، خیلی حرف زدم .  

  

 

خداحافظی

خوب ٬ همه ماها یک بار به هم سلام می کنیم و یک بار هم باید خداحافظی کنیم .
آره ٬ این بار نوبت منه تا از شما خداحافظی کنم و برای مدتی از فضای وبلاگ و دوستان خوب بلاگی ام دور بمونم . قبلا هم گفتم که امسال سال حساسی برای من چون قراره توی آن سه اتفاق مهم بیافته : اتمام کارشناسی و کنکور کارشناسی ارشد - پیدا کردن یک کار خوب - .....
به سه دلیل مجبورم که برای مدتی از شما خداحافظی کنم :
اول اینکه : روزهای آخر ترم شده و کم کم باید به فکر امتحان ها بود .
دوم اینکه : آحتمالا از حدود یک ماه دیگه باید خانه رو تخلیه کنیم البته برای بنائی ٬ بخاطر همین باید دو - سه ماهی رو بریم تبعید . داریم میریم به خانه مون توی ......
سوم اینکه : فکرم بدجوری مشغوله ٬ البته جاهای خوب خوب میره . باید برای آینده ام تصمیم گیری کنم و باید حواسم حسابی جمع باشه . البته تا خدا چه خواهد و قسمت چه باشد .
آخرش هم اینکه روز چند روز پیش یک روز خوب برای من بود : روز نوزدهم اردیبهشت ٬ روز تولدم بود .
البته سعی می کنم هر چند وقت یک بار بیآم و ی سری بهتون بزنم .
پس : خداحافظ .