سلام . راستش از بس که اومدم و بلاگ اسکای بسته بود خسته شده بودم  تا این که قوم و خویش ما خبر راه اندازی مجدد بلاگ اسکای را داد ( خدا خیرش بدهد ) .

قصد دارم که این بار از خودم  و از مشکلی که با آن روبرو هستم   بنویسم تا شاید راهی را پیش رویم بگذارید  .

همه ما آدم ها دارای خصلت ها و نکات  خوب و خدای ناکرده بدی  در شخصیت و روحیه خود هستیم .

من هم داررای ویژگی بسیار بدی در شخصیت خود هستم و آن عصبی مزاج بودن من است  ، عاملی که باعث شده است تا بخاطر  آن دچار مشکلات فراوانی شوم .

من به قول معروف تا تقی به توقی می خوره از خود بیخود و عصبانی می شوم و این عصبانیت را از طریق بالا بردن صدای خود و خدای ناکرده ؟ ابزار می کنم . این عصبانیت تنها برای مدت کوتاهی است ، زمانی که شاید به 2 دقیقه هم نرسد و بعد پشیمانی از کرده خودم که فایده ای هم ندارد .

متاسفانه من نه از آن دسته آدم هائی هستم که از تجربیات خود به نحو احسن استفاده می کنند و نه راه حل هائی که استفاده کرده ام موثر بوده اند .

عصبی مزاج بودن هر سال که می گذرد بیشتر در من تقویت می شود بطوریکه بخاطر آن بارها دل عزیزانم و بیشتر از همه مادرم را شکسته ام ، اما باور کنید که دست خودم نیست و کنترل اعصابم در آن لحظات برایم خیلی سخت است .

من به خوبی از آثار و عوارض  این نکته منفی شخصیتم آگاه هستم ، ضمن اینکه دیگران هم  و از همه بیشتر مادرم من را نصیحت و دعوت به آرامش می کنند ، مادرم هم مثل خودم از این موضوع رنج می  برد و این باعث می شود که فشار روحی وارده بر من چند برابر شود .

من از اینکه عصبی مزاج بودنم در آینده باعث ناکامی و شکستم شود می ترسم ، من از اینکه بخاطر این نکته نتوانم در آینده جایگاه مناسبی در جامعه برای خود  مهیا کنم نگرانم ، من از این که این اخلاق ناشایست باعث از هم پاشیدن زندگی خصوصی ام شود می ترسم .

زود رنج وعصبی مزاج بودن در کنار بی پرده صحبت کردن من باعث شده تا نتوانم رابطه خوبی با همه افراد و با هر شخصیتی برقرار کنم  ، نتیجه این که از جامعه بریده و ترجیح می دهم تنها باشم .

خیلی از رفتار ها جنبه ارثی دارند و عصبی مزاج بودن هم در خانواده من ارثی است و عمو و تا حدودی پدر بزرگم دارای این رفتار ناشایست بوده اند ، شاید این بهانه خوبی برای کم کردن بارتقصیرات من باشد اما من دنبال مقصر نیستم بلگه دنبال پیدا کردن راهی برای برطرف کردن آن هستم .

یکی می گفت آگاهی از عیب خود اولین  و مهمترین قدم در راه اصلاح کردن آن است  ؛ من هم این حرف را قبول دارم اما دومین قدم را بلد نیستم .

یکی از دوستان پیشنهاد مشاوره با یک روانشناس را مطرح کرد ، من با این موضوع مخالفتی ندارم اما می ترسم از اینکه مشکلم از آنچه خودم فکر می کنم پیچیده تر باشد و این باعث شود تا روحیه ام را از دست دهم .

دوست دیگری به من می گفت در هنگام راه رفتن در خیابان آن قدر اخم می کنی که مردم ازت می ترسند و حق هم با او است.

عواملی که در بالا اشاره کردم به همراه یک سری عوامل و مشکلات خصوصی باعث شده تا مشکل من روز به روز شدید تر شود . از شما بلاگی ها می خواهم تا راهی را پیش پای من بگذارید .

یا علی

 

درباره زلزله بزرگ و دردناک بم همه ما مطالب زیادی را شنیده ایم و از آن مطلع هستیم : چه در مورد عمق فاجعه و چه در مورد وسعت کمک هائی که شده است .

اما می توان در مورد آثار سیاسی این کمک ها هم مطالبی را بازگو کرد .

همانطور که اطلاع دارید کمک های زیادی از سوی کشورهای بی شماری  و از سرتاسر چهان به مردم بم صورت گرفته است .

این کمک ها دارای آثار سیاسی هم بوده است .حتما در جریان هستید که دولت پاکستان به کشورهند اجازه داده است تا برای کمک به زلزله زدگان بم از آسمان پاکستان استفاده کند ، این برای اولین بار ظرف دو سال گذشته بوده است .

اما در میان کشورهائی که به مردم بم کمک کرده اند دوکشورحائزاهمیت هستند : آمریکا ، اسرائیل .

اسرائیل در پی تماسی تلفنی با مقامات جمهوری اسلامی برای کمک به مردم بم اعلام آمادگی می کند اما مقامات ایرانی نمی پذیرند با این وجود مقامات اسرائیلی با مردم ایران همدردی می کنند .

آرمیتاژ معاون وزارت امور خارجه آمریکا نیز در تماسی تلفنی با ظریف نماینده ایران در سازمان ملل آمادگی کشورش را برای کمک اعلام می کند که مقامات جمهوری اسلامی آن را می پذیرند . بطوریکه در حال حاضر 80 امددادگر آمریکائی در بم مستقر هستند . آمریکا این کمک ها را از مسائل  سیاسی جدا کرده است و ایران نیز آن را تائید کرده است .

این ها نشان دهنده تمایل دوکشور برای از سرگیری مذاکرات است . به نظر می رسد تلاش دوکشور درآغاز برای از سرگیری مذاکرات و در نهایت عادی سازی روابط باشد.

در طول سال های اخیر چندین بار مذاکرات از سرگرفته شده است اما به دلایل همیشگی از جمله تروریست به نتیجه نرسیده است ، که آخرین آن با ملاقات وزیرخارجه هر دوکشور در جریان اجلاس سازمان ملل صورت گرفت که به شکست انجامید .

در طول سال های اخیر سران کشورهای عربی برای برقراری روابط بعنوان واسطه عمل کرده اند که آنها نیز موفق نبوده اند .

به نظر میرسد که زمینه برای از سر گیری مذاکرات تاحدودی فراهم شده است . در طول ماه های اخیر اقداماتی از سوی ایران صورت گرفته که آمریکا را به شروع مذاکرات خوشبین تر کرده است مانند : امضاء پروتکل الحاقی از سوی دولت ایران ، برقراری رابطه مجدد ایران  با کشورهای مصر و اردن و در آخر پذیرفتن کمک های آمریکا از سوی ایران .

اما هنوز موانعی بر سرراه دو کشور قرار دارد که موانعی قدیمی هستند ازجمله حمایت ایران از گروه های لبنانی و فلسطینی و عدم تحویل دادن مقامات القاعده دستگیر شده در ایران از سوی جمهوری اسلامی .

باید دید که کدام کشور به فول معروف کوتاه می آید ؟ اما آنچه که مسلم است این است که راه زیادی در پیش است و هر لحظه امکان به شکست انجامیدن مذاکرات وجود دارد.

به نظر شما کدام یک علاقه بیشتری برای از سرگیری مذاکرات دارد ؟ به عقیده شما این نرمش از سوی کدام دولت صورت گرفته است . ایران که حاضر به دریافت کمک های آمریکا شده است یا آمریکا که پیشنهاد آن را مطرح کرده است ؟ باز هم به نظر شما از سرگیری مذاکرات بیشتر به نفع کدام کشوراست ؟ در آخر ایا مذاکرات با جدیت ادامه خواهد یافت و دو کشوراز فرصت فراهم شده کمال استفاده را برای برقراری مجدد روابط خواهند کرد ؟

مثل همیشه منتظر نظرات شما دوستان هستم .

به امید موفقیت تک تک شما

مهران  

 

قبل از هر چیزی فاجعه انسانی و ملی بم را به همه هموطنان و شما وبلاگی های عزیز تسلیت عرض می کنم .

چند وقتی است  که درباره جنگ فکر می کنم و مطلبی را هم  در گذشته برای ارضاء آن تهیه کردم اما هنوز یک وجه آن که آثار و عوارض ناشی از جنگ است و گریبانگیر جامعه و بخصوص قشر خاصی از آن است را لااقل برای خودم روشن نکرده ام .

درست که جنگ در حدود 15 سال است که تمام شده اما جامعه هنوز آثار و عوارضش را با تمام وجود خود حس می کند :

هنوز همه اسیران ایرانی به وطن خود برنگشته اند ، هنوز تکلیف مفقودین مشخص نشده است و هر چند وقت یک بار خبر شهادت جانبازی شیمیائی ما را متاثر می کند افرادیکه خیلی زود تر از این ها خود را برای شهادت آماده کرده بودند .

این ها همه مقدمه ای بود برای پرداختن به موضوعی به نام دید جامعه نسبت به خانواده های شهداء ، جانبازان و اسراء و حتی شاید به خود آنها ( اسیران و جانبازان وشهداء ) .

من با سه تن از فرزندان شهید در محیط دانشگاه در درجه اول دوست صمیمی و در درجه دوم همکلاسی هستم و وقتی که با آن ها صحبت می کنم به وجود یک ناراحتی عمیق از رفتار جامعه با آن ها پی می برم .

دیدی نسبت به این عزیزان در حال شکل گیری است که دید صحیح و مناسبی نیست ، مردم به این خانواده ها به چشم افرادی جدا از جامعه می نگرند ، افرادی حامی بی چون و چرای دولت و افرادی خشک مذهب که به هیچ وجه درست نیستند .

برای شما مثالی میآورم : وقتی که یکی از افراد خانواده های شهداء یا جانبازان در دانشگاه قبول می شود مردم کار او را آسان و بی ارزش می شمارند و در جواب می گویند اگر منم بودم یا اگر فرزند منم سهمیه داشت قبول می شد .

این دیدی مغرضانه است که از روی نادانی صورت می گیرد . خدمت این دسته از عزیزان عرض کنم که سهمیه در حال حاضر 4 درصد است به عبارتی ؛ در اضای هر 100 نفر متقاضی عادی که وارد دانشگاه می شود 4 تن از این عزیزان که نمرات بالا آورده اند مازاد بر آن 100 نفر وارد دانشگاه می شوند .

یا عده ای فکر می کنند که این خانواده ها در ثروت بی کرانی غرق هستند و هر سال از طرف دولت هدایائی به آن ها داده می شود یا حقوق هائی کلان از بنیاد شهید دریافت می کنند . اما باید این را عرض کنم که در بین خانواده های شهدا ء( که من از آن اطلاع دارم ) طبقه بندی وجود دارد و میزان حقوق ها متفاوت است که بستگی به سطح تحصیلات شهید و درجه شهید دارد .

حال یک سوال مطرح می کنم و آن اینکه آیا جوانانی که پدرشان را شکر خدا در کنار خود می بینند حاضر هستند در قبال سهمیه دانشگاه و حقوق ماهیانه و شاید یک خانه  ( در صورتیکه خانواده از داشتن مسکن محروم باشد به آن ها خانه داده می شود و باید اضافه کنم که سند بعضی از خانه ها داده شده است  ) پدر خود را خدای ناکرده از دست بدهند ؟

می توان این را با اطمینان گفت که هیچ فردی در شرایط طبیعی و از روی اختیار حاضر به چنین معامله ای نخواهد شد .

می توان قاعده ای را به بیشتر این خانواده ها (نه همه آن ها) تعمیم داد و آن اینکه در صورتیکه شهداء به جبهه نمی رفتند و شهید نمی شدند ، وضعیت خانواده های آن ها امروز به مراتب بهتر می بود .

ما با ید به نیت شهداء ، اسراء و جانبازان نیز توجه کنیم و آن این که آن ها با این نیت که از کنار جبهه به جائی برسند در این راه قدم نگذاشتند .

در آخر اینکه دولت هم در شکل گیری این دید بی تاثیر نیست زیرا در ظاهر به هر سه این خانواده ها و حتی خود

آن ها احترام می گذارد در انواع و اقسام شیوه ها ، اما این ها حرکت هائی برای مثبت جلوه دادن جمهوری اسلامی و دور کردن اذهان مردم از واقعیات است .

 نظر شما در مورد این خانواده ها چیست ؟