آخه چرا خدا ؟! زود نبود ؟!

نمی دونم بعد از چند وقت دوباره بهتون سلام می کنم ؟! یک ماه ! دو ماه ! چه فرقی می کنه !

خیلی دلم برای این دنیای مجازی تنگ شده اما این دنیای مجازی ی دل خوش می خواهد که من فعلا ندارم ، یعنی حالا حالاها هم نخواهم داشت ! این مهرانی که الان داره با شما حرف میزنه خیلی با اون مهرانی که شما قبلا می شناختید ، فرق کرده ! نه فرق ظاهری ، دل مهران تغییر کرده - روح مهران تغییر کرده - حس مهران تغییر کرده و خلاصه هر چیزی که می تونست در من تغییر کرده !

بار آخری که داشتم می نوشتم ، هیچ وقت فکر نمی کردم که یک روز این چنین غمگین از دوری او بنویسم ! هر فکری رو میکردم جزء این یکی رو ! باز هم مهران تنها تر شد و باز هم مهران باید در یک حسرت دیگه زندگی کنه ؟ چرا روز آخری بهش نگفتم که چقدر دوستش دارم ؟ لعنت و نفرین بر این غرور ، هزاران لعنت و نفرین بر مهران که اون فرصت رو از دست داد و حالا باید عمری رو در حسرت اون لحظه ها اشک بریزه و خودش رو نفرین کنه ! چه روزهای سختی که سپری نکردم ! چه روزهای که زندگی ام با گریه و اشک همراه نبود ! توی این روزها ، فقط از خدا خواستم تا برای یک بار هم که شده به خوابم بیآد و من درد دلم رو براش بگم و بهش بگم : من رو ببخش ، وقتی که پیشم بودی نمی دوستم که چه ..... ای خدا چه نعمت بزرگی رو ازمون گرفتی ؟! آخه چرا ؟! زود نبود ؟!

وقتی که بود با وجود این که بیشتر سال رو کیلومترها از من دور بود اما دلم قرص بود که کسی است که به یادم باشه و حتی حرص و جوش زندگی و مشکلاتم رو بخوره ! اره تا لحظه های آخر به یادم بود و تا لحظه آخر به من می گفت : پسرم  . من رو پسر خودش می دونست نه نوه اش . بله ، درست متوجه شدید : پدر بزرگم فوت کرده اما نه من چیزی بیشتر از یک پدر بزرگ رو از دست دادم .

از همون روز اولی که مامان بهم گفت که حاجی مریض شده تا لحظه مرگش ، دلم پیشش بود و نگران حالش بودم و الان هم بد جوری دلتنگش شدم . آخه میدونید ! من توی خونه حاجی بزرگ شدم و تابستانی نبود که نروم شهرستان و یکی دو ماهی پیشش نمونم . همه عالم می دونند که توی بچگی عزیز دردونه حاجی کی بود : من بودم ؛ مهران . اما همین مهران حالا همه آرزوش شده اینکه حاجی برای یک بار هم که شده به خوابش بیآد و یک بار دیگه و مثل قدیم ها صداش کنه .

خلاصه اینکه این چند ماه غیبت از روی خوشی نبود ! از روی مشغله کاری نبود ! فقط از روی غم بود و ناراحتی .

حرف گفتنی زیاد دارم اما بدجوری حالم به هم ریخت . دوباره بر می گردم .