برداشتی دیگر از امر خیر !

با این که خیلی وقته که اصلا به امور خیر فکر نمی کنم و تمام فکر و ذهنم مشغول اینه که بتوانم تو رشته جدیدی که انتخاب کرده ام موفق شوم و در ادامه هم بتوانم که کار خوب و شرافتمندانه برای خودم دست وپا کنم ( مدرک دانشگاهی ام را گذاشته ام در کوزه و آبش را می خورم و حالا تغییر رشته دادم و دارم رشته مهندسی شبکه می خونم ) اما حواشی این امور خیر برایم جالب هستند و این بار هم می خواهم در مورد ازدواج بنویسم اما درباره یکی دیگر از عوامل آن ، یعنی ؛ جهیزیه . این رسم برای دختر خانم و البته خیلی بیشتر برای والدین آنها دردسر سازه ( مخصوصا از لحاظ مالی )اما برای آقا پسر ها هم یک برگ برنده است و هم مایه قوت قلب و امیدواری . من با اصل موضوع مشکلی ندارم چون به نظرم رسم و سنت خوبی است که دختر لوازم زندگی مشترک را تهیه می کنه و پسر هم خرج و مخارج عروسی ( با کلیه مخلفات آن را ) و مهم تر کل زندگی مشترک را تامین می کنه ( با در نظر گرفتن اینکه الان دختر خانم ها هم کار می کنند و در گردش زندگی شون سهم مهمی دارند )اما طبق معمول این رسم و سنت هم کم کم داره آن وجه اصلی خودش را از دست میده و بوی سوء استفاده ازش میآد . بله ، من هم مثل دیگر آقا پسر ها بدم نمی یاد که وقتی ازدواج کردند و رفتند سر خانه زندگی شون تمام اسباب منزل فراهم باشه ؛ از حبوبات گرفته تا مبل و دیگر لوازم سنگین چوبی و ... . عده ای هم که دنبال این هستند که حتما همسری را انتخاب کنند که حتما در این مورد قوی عمل کند اما : آخه به چه قیمتی ؟! کم کم داره ازدواج دختر خانم ها به قیمت زیر قرض رفتن پدر بیچاره تا خرخره منجر میشه ، به قیمت گرفتن وام های جور واجور . مگه آن پدر بیچاره چه گناهی کرده که .... ؟ درسته که پدر و مادر نه تنها با رضایت کامل بلکه با کلی عشق و علاقه ( البته مثل دخترشون ) جهیزیه را تهیه می کنند اما انصافا ؛ آوردن جهیزیه های سنگین به خانه پسر از طرف دختر به قیمت به خاک سیاه نشاندن پدر بیچاره و خراب کردن خانه پدر ، درسته ؟ یک نکته را همین جا اضافه کنم : درسته که یک درصدی از جامعه به دلیل تمکن مالی مشکلی برای تهیه جهیزیه ندارند اما اینها فعلا درصد کمی از جامعه را تشکیل می دهند و اکثریت برای این کار دچار مشکل هستند اما چیزی که متغیر است درصد این دچار مشکل شدن از سوی والدین است . وقتی که نرم جامعه برای خریدن جهیزیه داره به 12-13 میلیون میرسه ، نباید گفت که یک جای کار ابراد داره ؟! آنچه که به عقل من میرسه اینه که قدیمی ها قصد داشتند تا با این کار دختر لوازم اصلی زندگی را تهیه کنه تا کمکی به پسر کرده باشه تا او در اول زندگی خیلی بهش فشار نیاید اما نه اینکه دختر تا سالاد ساز ، بلال ساز ، ... خانه پسر را هم تهیه کنند ، بابا انصاف جامعه را شکر . چه میکنه این جامعه ؟ به این میگن یک آش با یک وجب روغن ، که جامعه داره برای خورش درست می کنه . نوش جان ای جامعه عزیز من . این کار را می کنیم که پسر هم میره برای یک شب عروسی یک پول کلان 9-10 میلیونی را هزینه می کنه ، فقط شب عروسی و بگذریم از ..... . مهران میگه که اگر هم جوان به جزء در نظر گرفتن خودش دیگران هم در نظر بگیره و با خودش بگه : که من در مقابل دیگران هم و البته از نظر اخلاقی مسوول هستم چون اگر : حتی یک جوان بخاطر چشم و هم چشمی با من برای تهیه عروسی آنچنانی زیر بار قرض بره = من مسوول هستم .حتی اگر یک جوان بخاطر اینکه توانائی من ( البته من نوعی ) را نداره حسرت بخوره و احساس ناامیدی پیدا کنه = من مسوول هستم .اگر حتی یک جوان برای گرفتن یک عروسی مثل مال من نوعی و حتی خیلی در سطح کمتر دست به کار خلافی بزنه = من مسوول هستم . آن وقت شاید این تب مالتی که داره جامعه را دچار مریضی واگیردار می کنه و هر روز هم قربانی می گیره ؛ کم کم فروکش کنه ؟ مگر اشکال داره که دختر به فکر آوردن وسائل اصلی و ضروری زندگی باشه و بعد از ازدواج هم پسر بعضی از وسائل زندگی را تهیه کنه؟البته با گذشت زمان و طی یک دوره زمانی کافی ، نه اینکه هرچی کم بود آقا پسر فردای عروسی بره تهیه کنه . کفر میشه ؟ من که حاضر نیستم یک لحظه توی خانه ای زندگی کنم که برای خریدن وسائل آن یک مردی از جنس و مثل خودم مجبور شده که قرض کنه یا خدای نکرده به خاک سیاه بشینه ؟ این زندگی هیچ لذتی نداره جزء اینکه مداوم روی اعصاب آدم راه میره . در مورد خودم ؛ فکر کنم زندگی تو خانه ای بیشتر بهم حال بده که خودم هم توی ساختن آن و جور کردن وسائل آن شریک بوده باشم . آقایون ؛ حرف شما را قبول دارم که تهیه پول همان شب عروسی ( با کلیه مخلفاتش ) و با نگاه کلی تهیه کلیه هرینه های ازدواج کمر شکن شده اما : مگر قراره که همه وسائل زندگی از همان روز اول آماده باشه ؟ تبصره : این ها حرف امروز من هستند که به آنها اعتقاد دارم و برایم تبدیل به یقین شده اند اما شاید یک روزی برسد که احساس کنم باید بیشتر در موردشون فکر کنم . و حرف آخر من : به اعتقاد من میشه این هزینه های اضافی را صرف اصل زتدگی کرد به جای اینکه بخواهیم برای پٌر کردن دهان مردم ، تن به هزینه های اضافی بدهیم . داماد می تونه به گرفتن یک عروسی مناسب اما بدون ریخت و پاش اضافی ، بقیه پس انداز خودش را یا حتی بقیه پولی که قرار بود خرج عروسی کنه و آنها هم بروند توی شکم مهمان های به اصطلاح ( سالی یک بار ) ( شب عروسی ، روز عزا ) ، می تونه آنها را خرج خودش و همسرش کنه : حالا می خواهد پس انداز کنه ، مسافرت بروند ( چیزی تو مایه های 80 روز دور دنیا ) ، می تونه یک هدیه خوب برای همسرش خریداری کنه تا خاطره انگیزترین روزهای زندگی شون را خاطره انگیزتر کنند ، یا هر کار دیگری که دو نفری صلاح دانستند . آقایون و خانم های متاهل ، بسم الله : اولویت با شما هاست تا من و شاید هم امثال من از تجربیات شما استفاده کنیم . آقایون و خانم های مجرد هم بیکار نشینند ، شما هم حرف های زیادی دارید !
نظرات 13 + ارسال نظر
مسیح شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 00:52 http://aaddee.blogsky.com

:)

سلام مهران عزیزم

مثل همیشه به نکات جالبی اشاره کردی که نشون می ده با این که متاهل نیستی ولی اطلاعات کامل و خوبی داری

:)

چشم

مسیح به عنوان یه فرد متاهل سعی می کنه در بارش فکر کنه

...

سربلند بمونی و ایرونی

...

یعنی مسیح داره اول می شه ؟؟!!

مسیح شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 00:55 http://aaddee.blogsky.com

بازم سلام

گفتم حتما تایید داره ها

ولی بازم فکر کردم شاید اول بشم

:)

پریدخت دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 21:11 http://pary.blogsky.com

سلاااااااام مهران جونم

خوبی گلم ؟
بلاخره آپ کردی !
هر چند که قبلنا حداقل یه خبری می دادی
ولی خب اشکال نداره همینکه پینگ کردی کافیه
بریم سر اصل مطلب
به نظر من هم اون زندگی که با دسترنج و تلاش خود آدم درست میشه هم لذتش بیشتره و هم برکتش
پدر و مادرهای این دوره زمونه به اندازه ی کافی و حتی در اکثر موارد خیلی هم بیشتر از کافی خودشون رو (هم از نظر روحی و هم جسمی ) صرف فرزندانشون می کنن پس همینکه دستی زیر بال بچه هاشون بکنن و در حد توان همکاری و همیاریشون کنن جای سپاس و تشکر فراوووووووووووووون داره
متاسفنه توی جامعه ی ما همه چیز داره رنگ و بوی اصلی خودش رو از دست می ده
باید توجه داشته باشیم که این خود ما هستیم که جامعه رو می سازیم پس باید افکار و عقایدمون رو طوری تعدیل کنیم که هم سنت و رسومات رو در نظر داشته باشیم و هم از امکانات و رفاهیات امروزی بهره مند بشیم
ولی به چه قیمیتی ؟!!!!
این مهمه
باید کمی هم قدردان و واقع بین باشیم
...
همیشه شاد و پیروز باشی .

پریدخت جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 20:32 http://pary.blogsky.com

سلام مهران جونم

امیدوارم حالت خوب باشه و تو این سرمای زمستونی کلبه ی دلت گرم و گرمی بخش باشه .
من مطمئنم که دوستات همیشه به یادت هستن و مشتاق خواندن مطالبی که خیلی عمیق بهشون می پردازی
حالا اگه کمتر میان یا گه گاهی یادشون می ره سر بزنن تو بذار پای گرفتاری و نیومدن توی نت و مشکلاتی که خودت بهتر می دونی همه به نوعی باش دست به گریبانن
یه چیز دیگه هم هست : چون همیشه بعد از آپدیت خبر می دادی که آپ هستی شاید دوستان بدعادت شدن و کماکان منتظرن خبر بدی !...
در کل زیاد سخت نگیر . این نیز می گذرد ! (:
در مورد اون قیمتِ هم باید بگم ارزشش روز به روز رو به افزایشه پس بهتره بگیم خدا خودش آخر و عاقبت این جوونا رو بخیر کنه ...
و اما سوالی که پرسیدی : راستش منم نمی دونم چرا (باید) شده شاید یه جور چشم و هم چشمی باشه یا برای احساس استقلال بیشتر یا نشونه ی خوشبختی و راحتی بیشتر یا ...
مهران جان ممنونم از لطف و محبت همیشگیت
شاد و پیروز باشی مهربان .

[ بدون نام ] جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 21:30

چی شده چند وقته رفتین تو کوک این مسائل؟!!!:دی
حرفاتون درسته.قبول دارم.نباید از خط تعادل خارج شد.

المیرا چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:52

مهران جان
جالب بود نظراتت.
ولی پسری که مثل تو فکر کنه من خیلی کم دیدم.
البته تهیه جهیزیه سنگین رو واقعا خیلی وقتا- بیشتر وقتا- خود دخترا اصرار دارن که آنچنانی باشه. توی جامعه ی مادی ما که ارزش آدما به کفش و کلاه و حساب بانکی و ... هست متاسفانه اکثر دخترا بدون این که فکر کنن دارن جلو رونده می شن برای انجام کارهایی که شاید توی همه ی عمر یک دقیقه هم فرصت نذاشته باشن براش که چرا؟
خیلی چیزا باید درست بشه که این یکی هم درست شه. نرمال بشه. فعلا که اکثرا برای جلب تایید همدیگه داریم خودمونو می کشیم. و جالبه اکثر وقتا برای جلب تایید کسانی که از نظر خودمون هم شیوه و عقایدشون قابل تایید نیستند!
پس همین می شه دیگه.
وبلاگ من کامنتدونی نداره مهران جان اگر جوابی برام نوشتی حتما همینجا ادامه می دم و می نویسم.
موفق باشی و مطمئنم که هستی.

المیرا چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:53

الان دیدم تاریخ نوشته مال ۱۵ دیماهه! کم می نوشتی دیر سرزدم. به هر حال مهم اینه که اومدم و سرزدم و خوندم! :-)

پریدخت چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 22:43

سلام مهران جونم

کجایییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بازم که غیبتت کبری شد !
دیگه سراغیم نمی گیری

امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشی .

رهاتر از رها پنج‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:02 http://lobster.blogfa.com

سلامی چو بوی خوش آشنایی
سال نو مبارک!

حرفهایی هست برای گفتن

که اگر گوشی نبود

نمی گوییم

و حرفهایی است

برای نگفتن

حرفهایی که هرگز

سر به ابتذال گفتن

فرود نمی آورند

حرفهای خوب و ماورایی

همین هایند

و سرمایه ی هر کسی

به اندازه حرفهاییست

که برای نگفتن دارد

حرفهای بی قرار و

طاقت فرسا

که همچون

زبانه های بی تاب

آتشند

منتظر قدوم پاک شما
سبز باشید
بدرود

کوروش دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 13:24 http://www.bashgah.pib.ir

با درود فراوان بر شما هم میهنان
همه ما فرزندان ایران زمین گرفتار دیو پلیدی و سیاهی هستیم و این دیو چیزی نیست جز خود خواهی و خود پرستی و دور شدن از اندیشه های راستین ایرانی
برادر و خواهر هم میهن هم دردیم اما شما برای پوشاندن درد چکامه می سرایی یا درد دلهایت را می نویسی
اما باشگاه اندیشه ایرانی برای درمان این درد می اندیشد.
پس برای ساختن دوباره خود و میهن به ما بپیوندید

مریم دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 22:18 http://lahzeh.blogsky.com

مرسی از تبریکتون و اینکه وبلاگو می خونین.
سال فوق العاده خوبی داشته باشین.
با بهترین آرزوها

پریدخت پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:00

سلام مهران جونم

خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کجایی تو پسسسسسسسسسسسس ؟
بیا یه چیزی بنویس دیگهههههههه

ایلین پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 17:36

اوووووف داداش تو چرا اینقدر حرص میخوری؟خوبه دختر نشدی باور کن ما دخترا اینقدر حرص نمیخوریم اخرش یه خود کشی میکنیم راحت. تازه کلاس داره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد