ازدواج

راستش از میان دوست های صمیمی من که پنج نفر بودند ، چهارتاشون ازدواج کردند آنهم در سن  22 سالگی . این را برای این گفتم که این آمار با واقعیت جامعه ما مطابق نیست ( بالا رفتن سن ازدواج )  و باعث شده تا من دچار سر درگمی شوم که این تضاد آماری از چی نشأت می گیرد . راستی به نظر شما ازدواج در چه سنی مناسب است یا اصلا می شود سنّ خاصی برای ازدواج در نظر گرفت ؟
نکته دومی که می خواستم بگویم این است که حالا بعد از ازدواج این دختران و پسران ، وقتی از آن ها در مورد زمان بچه دار شدن سئوال می کنی ، جواب اکثر آن ها این است که باید استطاعت مالی پیدا کنیم ولی هیچ کدام در جواب نمی گویند که اول باید توان تربیت صحیح یک انسان را در خود پرورش دهیم و در کنار آن نیز از نظر مادی به سطح مطلوبی برسیم ( منظور من بلوغ فکری زوج ها برای پرورش درست یک موجود با ارزش به نام انسان است ) . نتیجه اش این می شود که زوج ها در تربیت فرزندان خود دچار مشکل می شوند .
دلیل این که من این بار در این مورد مطلب نوشتم این بود که حتماً تا حالا موقع تعطیل شدن مدارس سوار اتوبوس شده اید و با دانش آموزانی که در میان حرف های معمولی خود بارها فحش و ناسزا نصیب یکدیگر می کنند و یا اقدام به کارهائی می کنند که آدم را به تعجب وا میدارد . من مسئول این قضیه را پدر ها و مادرها می دانم که توانائی تربیت صحیح فرزندان خود را ندارند و در موقع بچه دار شدن به توانائی های خود واقف نبودند ( اگر نتوانستم منظور خود را برسانم ، از شما پوزش می خواهم ) . نظر شما در این مورد چیست ؟
نظرات 9 + ارسال نظر
حباب کوچک چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:23

اول اعلام حضور کنم
اول!
نظرمو بذار بعد بگم.

آرتا چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:39

راستش منم به این موضوع فکر کردم که چرا با توجه به اینکه میگن سن ازدواج داره بالا میره ولی همش جوونهای ۲۲~۲۶ ساله دارن تند تند عروسی میکنن!!!!!
یعنی آمار غلطه ؟!
یا این فقط دور و بریهای ما هستن که از آمار پیروی نمیکنن!؟

سارا چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:05 http://dailynotes.blogsky.com

فکر کنم که شما هم داری میری که پنجمی بشی ها!
اما طرز تفکرت برام جالبه!چون شما هم مثل من یه مقدار آرمانی فکر می کنی.ظاهرا زوج ها از روی درخواستهای غریزه ازدواج و سپس بنا به همان درخواستهای غریزی مادر و پدر می شوند.هیچکدام نمی گویند بچه بدی تربیت کردیم،مگر زمانی که فرزندشان مرتکب قتلی بشود!!!این را که می گویم من خود شنیده ام.افرادی چون شما قلیلند که ابتدا روش تربیت را آموخته و سپس اقدام به داشتن فرزند کنند!

در ضمن اون ۲۲ ساله ها زیر یک سقف با همسرشان زندگی می کنند یا اینکه سنت حسنه نامزدی طویل المدت را در پیش گرفته اند؟(۳-۵-۸ و الی آخر(واحد سال است))

قلب یخی چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:44 http://iceheart.blogsky.com

مهران عزیز در مورد چیزی که تو وبلاگم نوشتی می خواستم بگم که شاید بعد از جدایی دیگه دیدار مجددی وجود نداشته باشه..سن ازدواج هم در همه ادما فرق میکنه... یکی ۲۱ یکی ۳۲ هر که خودش اینو می تونه بفهمه...

حباب کوچک چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:52 http://leilymadani.blogsky.com

والله من که تو بیست و هفت سالگی ازدواج کردم.. اونم بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم که حالا بماند..
اما بچه دار شدن!!!
نه!

سارا چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 14:02 http://dailynotes.blogsky.com

اینکه کی ازدواج کنی بستگی به روحیات افراد و سطح توقعات هم داره ها!یه پسری ۱۶ سالگی و یکی ۴۲ سالگی ازدواج می کنه!

مسیح پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:01 http://aaddee.blogsky.com

سلام

راستش مطلبی نوشتی که اظهار نظر دقیق در موردش کار آسونی نیست و دانش و تجربه ی بالایی رو می طلبه

اما خوب به عنوان یه فرد عادی که نظرات عادیشو در مورد همهی مسائل پیچیده ی علمی خیلی عادی بیان می کنه عرض کنم که ؛
ازدواج سن مشخصی نداره
همه چی بستگی به روش زندگی اجتماعی مردم داره
ممکنه تو یه جامعه ی سنتی که زوجهای جوون به همراه پدر و مادر و حتی اجدادشون زندگی قبیله ای دارن ازدواج یه دختر و پسر تازه بالغ موجب بروز هیچ نوع ناهنجاری نشه

چون تو یک چنین جامعه ای در واقع این پدر و مادر خردسال نیستن که بچه رو تربیت می کنن و تربیت اطفال به عهده ی بزرگترای اوناس

اما اگه قرار باشه که زوجهای جوون خودشون مستقل از دیگران و به دور از اعمال سلیقه ی پدر و مادرای دارای طرز فکر قدیمی خودشون زندگی کنن به نظر می رسه که اول باید از جمیع جهات تجهیز بشن و بعد اقدام به ازدواج و بچه دار شدن کنن

کم اولویت ترین و تعیین کننده ترین فاکتور موثر در یه زندگی موفق پوله

ممکنه که بگی یا بگن پول خوشبختی نمیاره و قطعا این حرف حرف کاملا درستیه

اما بعد از دارا شدن تموم شرایطی که از نظر رشد جسمی و فکری و شخصیتی برای ازدواج و بچه دار شدن لازمه ، حتما باید پول هم داشت

این که فکر کنیم مادیات مهم نیستن و می شه با عشق یا با ایمان یا منطق بچه ی خوبی تربیت کرد تو این زمونه تقریبا بعیده

فکرشو بکن که تو سالها در مورد روشهای تربیت فرزند تحقیق کنی و همسرتم همین طور و بعد با هم ازدواج کنین ولی به خاطر نداشتن استطاعت کافی مجبور بشی تو محله ای ساکن بشی که دارای بافت فرهنگی نامانوسی نسبت به فرهنگ مقبول تو هست

بعد به خاطر عدم استطاعت مجبور شی بچه تو به یه مدرسه ی دولتی بفرستی تا کنار بچه هایی بشینه که سلام و علیکشون فحش خوارمادر باشه !!! ( واقعا این نوع از بچه ها وجود دارن ) یا شوخیشون (...) هم دیگه باشه

خوب تو هر چه قدرم که علمی و از روی اصول با کودکت برخورد کنی و متدهای مختلف علمی رو تو تعلیم تربیتش به کار بگیری بازم بچت از محیطی که توش نفس می کشه تاثیر می گیره

پس اگر چه پول داشتن برای تربیت فرزندانی خوب کافی نیست ولی تا حدودی لازم هست

دقت کن که گفتم تا حدودی

در مورد ازدواجهایی که بر خلاف آمارها انجام می شه هم شاید بشه نتیجه گرفت که کم کم داره شاخصها تغییر می کنه و سن ازدواج پایین میاد که این امر تو یه دوره ی کوتاه تاثیر خودشو رو آمارها نشون نمی ده

شاید عده ای که سنشون از سی گذشته و هنوز اقدام به ازدواج نکردن واقعا از این به بعد با مشکل مواجه بشن

هیچ کس نمی تونه تضمین بده که الگوها ثابت می مونن و نوجوونایی که تا چند سال دیگه به بلوغ جسمی و فکری می رسن هم بخوان از الگوی موجود پیروی کنن

اما خدمتت عرض کنم که من خودمم تو سن ۲۲ سالگی ازدواج کردم و خیلی زود هم بچه دار شدم و الانم مشکل چندانی تو تربیت فرزند ندارم

تا اونجا که من می دونم از یه سنی که بگذره دیگه توان جسمی برای تر و خشک کردن و مراقبت از کودک می مونه ، نه توان روحی برای تحمل مصائب بچه داری و نه از نظر پزشکی صلاحه که زوجها بچه دار بشن

به زبون عادی ، هر کاری باید تو دوره ی خاص خودش انجام بشه
اما البته این دوره ی خاص برای هر آدم خاصی یه بازه ی زمانی خاص و منحصر به فرده

مهران عزیزم

اگه گاهی دیر می رسم که به دیدنت بیام به خاطر مشکلاتیه که مدتیه باهاش درگیرم

پس امیدوارم از دستم ناراحت نشی و دیر اومدنمو به حساب بی معرفتی و بی وفایی نذاری

در مورد اون بچه و بزغاله هم بگم که شوخی نبود ... ولی مربوط به زندگی شخصی منم نبود

واقعیتی بود از زندگی شخصی یکی از دوستان ...

سربلند بمونی و ایرونی

دیوانه جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:35 http://divane.blogsky.com

اول از امدنت ممنون چه جالب زفقا همه به اینجا سر می زنند
ازدواج جنبه هب متفاوت داره
مهمترینش امادگیه روحیه و به سن اصلا بستگی نداره

آرتا جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:47

من با این نظر هم موافقم که ازدواج کردن شده یه عادت. یعنی میگن خب حالا که کار داری ؛ خونه داری ؛ پس چی میمونه... ازدواج. به اینکه طرف آمادگی داره یا نه توجه نمیشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد