سفر به کاشان

جاتون سبز همراه خانواده رفته بودیم کاشان ، خانه دائی ام . طی این دو روزی که آنجا بودیم از خانه های باستانی طباطبائی  و عباسیان و همچنین حمام امیر احمد دیدن کردیم که بسیار زیبا و هیجان انگیز بودند .
در روز آخر هم به شهر نیاسر رفتیم که بسیار زیبا بود ، این شهر دارای یک آبشار طبیعی و بسیار زیبا است که مسافران زیادی برای دیدن آن و شرکت در جشنواره  گلاب گیری از شهرهای اطراف به این شهر عزیمت می کنند .
نکته جالب برای من این بود که افراد غریبه در این شهر خیلی مشخص و به قول معروف تابلو هستند .

فوتبال

تا به امروز سوژه فوتبالی مناسبی پیدا نکرده بودم اما امروز لیگ برتر با قهرمانی پاس به پایان رسید ، در حالیکه رقابت نزدیکی با استقلال داشت و تنها با اختلاف دو امتیاز گوی رقابت را از استقلال رٌبود .
امروز بعد از ظهر تهران حال و هوای عجیبی داشت : یک طرف طرفداران استقلال که تا دو هفته پیش خود را قهرمان می دانستند اما امروز مجبور شدند که به نایب قهرمانی رضایت دهند و طرف دیگر هواداران پاس که خوشحال بودند و به قولی در آسمان ها پرواز می کردند . امروز بعد از ظهر ، اشک و ناکامی تنها همدم طرفداران استقلال بود و شادی و خوشحالی بهترین دوست هواداران پاس . یک روزی من هم جزء همین طرفداران بودم ، پر از شور و احساسات و البته همیشه در اضطراب و در فکر تیم محبوب . از بچگی بخاطر اینکه دائی هایم استقلالی بودند ، من هم استقلال استقلال می کردم در حالیکه مطمئناً بخاطر سن پائینم سر رشته و اطلاعی از فوتبال تداشتم . هر چه بزرگ تر شدم حس طرفدارای از استقلال هم در من بزرگ تر و قوی تر می شد تا اینکه یک روز شدم استقلالی دو آتیشه و البته کمی هم بی منطق . اما با وجود اینکه سال ها طرفدار استقلال بودم هرگز به استادیوم نرفتم ، شاید بخندید اما من اصلاً جو ورزشگاه را به دلیل رعایت نکردن اصول اخلاقی دوست ندارم ( یکی از دوستان می گفت که با یک بار رفتن به استادیوم به اندازه تمام عٌمرت فٌحش ناموسی یاد می گیری ) .
خلاصه کار من به جائی رسید که در حین بازی های استقلال ، بارها کنترل خودم را از دست می دادم و .... اما همه این ها تا سال دوم دانشگاه ادامه داشت .
با بد نتیجه گرفتن تیم ملّی و همچنین استقلال از فوتبال زده شدم و سیاست دوری از فوتبال را در پیش گرفتم البته فوتبال را بطور کٌل کنار نگذاشتم و در عوض تنها به طرفداری از تیم همیشه محبوب خودم یعنی اینتر میلان پرداختم ( اما این بار هواداری احساسی و غیر منطقی نشدم بلکه عقل را هم در هواداری شریک کردم ) .
همین امر باعث تعدیل در تفکرات من شد .
طوریکه امروز در حین دیدن بازی استقلال و پگاه آرام تر از روزهای دیگر بازی را تماشا میکردم البته گاهی هم جو گیر می شدم . کاش زودتر این کار را میکردم چون علاوه بر اینکه با کارهایم باعث ناراحتی نزدیکانم می شدم به سلامت جسم و روح خودم هم ضربه زدم که باعث شد حالا در سن 22 سالگی ، در بعضی مواقع برای آرامش قلبم باید از قرص های آرام بخش استفاده کنم .
این تنها اختصاص به من ندارد و بیشتر افرادیکه فوتبال را دنبال می کنند بیشتر اوقات در اضطراب ودلشوره هستند .
رابطه شما با فوتبال و طرفدار بودن چطور است ؟ شما درباره افراط و تفریط در بین هواداران فوتبال چه فکر می کنید ؟
راستی از اینکه با این حرف های زیادی باعث خستگی و کسالت شما شدم ، شرمنده ام .

زن

خواهش می کنم که خانم ها در مورد مطلب امروز جبهه گیری نکنند .
 چند روز پیش تو اتوبوس با بازپرس سابق ژاندارمری آشنا شدم و ایشان به نکته جالبی اشاره کردند و آن اینکه بازپرسی از خانم ها به مراتب سخت تر از بازپرسی از آقایون است . ایشان معتقد بودند که اولاً  شخصیت خانم ها به مراتب پیچیده تر است  و دوماً اینکه خانم ها دارای مثلث جادوئی هستند : زبان ـ زیبائی ـ اشک .
ایشان می گفت که خانم ها در حیله گری دست آقایون را از پشت بسته اند .
شما در این مورد چی فکر می کنید ؟